-
صدا
شنبه 13 آذرماه سال 1389 18:46
سلام . یه سلام بلند به ارتفاع تمام قله های برفی و سپید پوش و یا تمام آبشارهای سر به زیر و محجوب و یا شاید به بلندی سقف آسمون . آسمونی به هر رنگی که تو دوس داری . یه سلام با تمام خوبی های دنیا تقدیم به تو خیلی خیلی دیر اومدم اما با دست پر اومدم نبودنم برای این بود که حرفی تازه برای گفتن پیدا کنم . یه حرف تازه اتفاق...
-
خنده چقد بهت میاد
چهارشنبه 2 تیرماه سال 1389 19:22
این ترانه رو برای لبخند زیبات نوشتم . برای چشمای قشنگت توی عکس که هر بار بهشون خیره میشم لبخند مهربون و قشنگت رو تحویلم میدن . شاید جمله ها تکراری باشن ، شاید حرفا هزار بار گفته بشن اما تکرار بعضی چیز ها همیشه قشنگه . تکرار تو، تکرار هر حرفی در مورد تو برای من مثل لحظه ی اول هر چیز تازست . تمام تکرارها ، تمام شعرهای...
-
سال نو مبارک
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 19:16
سلام به همه ی شما دوستای خوب ومهربونم . چند روز زودتر اومدم تا سال جدید، بهار قشنگ ورویایی و هوای تازه رُ به شما دوستای خوبم تبریک بگم . امسال بی هیچ حرفی ققط میخوام بگم : امیدوارم در سال جدید هر روز براتون رویایی باشه در دست نه در دور دست ، عشقی باشه در دل نه در سر ودلیلی باشه برای زندگی نه روزمرگی. بهارتان ماندگار...
-
یک سال
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1388 18:07
چه زود گذشت ، مثل ..... نمیخوام تکرار کنم مثل بر هم زدن یک چشم دنبال یه چیز تازه تر میگردم . اما اینقدر فکرای جورواجور تو سرمه که چیزی پیدا نمیکنم . میگذرم فقط میدونم که خیلی زود گذشت 365 روز . فقط برام یه علامت سوال میمونه که عجب ؟ انگار همین دیروز بود . برام مثل همین دیروز بود که اومدم اینجا عضوی از شما شدم . بعد...
-
امشب
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 17:53
سلام بعد از یه غیبت طولانی اومدم با یه ترانه ی جدید امشب تموم راهُ باید با من بمونی اینکه چه حسی دارم نسبت بهت بدونی امشب باید با چشمات نگاهمو بخونی تا دربیاد سپیده ،کنار من بمونی امشب تو حرفی نزن ، بذار فقط من بگم تکیه بدم به شونت ، از با تو بودن بگم بذار به کوهِ عشقت تکیه کنه غرورم تو آسمون چشمات ، چه غرق شوق و شورم...
-
گلایه
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1388 20:50
بعضی روزا، بعضی لحظه ها تو زندگی ما میان وتموم میشن دلت میخواد اون دقیقه ها رو تو مشتت بگیری تا برای همیشه ثابت بمونه و حرکت نکنه اون وقت تو با احتیاط مشتتو باز کنی و به اون روزا ، لحظه ها و دقیقه ها نگاه کنی و غرق شادی و لذت بشی اما حیف که هیچ کس هنوز نتونسته کشف کنه چطور میشه زمان رو تو مشت نگه داشت . دقیقه ها...
-
سیاه و سفید
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 19:21
سلام به دوستای خوبم . اومدم با یه ترانه ی جدید . منو به خاطر غیبتهای طولانیم ببخشید و مهمون باغ این ترانه باشید سیاه و سفید دلم میخواد بگم دوست ندارم بگم از نگاه سبزت بیزارم میخوام برات قصه بگم از بدی تا دلت اینجوری بگیره بری باور بکن قلب پر از عشق تو لایق بیشتر از اینه پس برو فک نکنی که عشق سرم نمیشه قلب منم مهربونی...
-
نگو دوست دارم
دوشنبه 12 مردادماه سال 1388 19:35
سلام به دوستای همیشه خوبم . به کسانی که با وجود غیبتهای طولانی من بازم محبت میکنن میان و سر میزنن . دوستای مهربونی که خیلی مدیون محبتشون هستم . دوستایی که بارها اومدن و من نتونستم هنوز بهشون سر بزنم .واقعا نمیدونم چه جوری باید ازشون تشکر کنم . همتون رو دوست دارم . فقط همین « نگو دوست دارم » بهم نگو دوست دارم حرفاتو...
-
لایق نبودم نازنین
سهشنبه 16 تیرماه سال 1388 20:17
سلام دوباره به همه ی دوستای خوبم . خیلی وقت بود که نتونستم بیام و آپ کنم اما دیروز اومدم با یه پست جدید . به خاطر این همه دیر کرد، امروز دوباره یه پست دیگه میگذارم . باز از همه ی شما دوستای خوبم ممنونم که این مدت منو تنها نگذاشتید لایق نبودم نازنین به اینکه عاشقم بشی به اینکه توی لحظه هات شریک خاطرم بشی لایق نبودم...
-
حقیقت داره
دوشنبه 15 تیرماه سال 1388 21:27
سلام به همه ی دوستای خوبم . از محبت همه ی شما تو این مدت ممنونم از اینکه اومدید خوندید و نظر دادید بعد از این مدت با یه ترانه برگشتم . یه ترانه از خودم . منتظر نظراتتون هستم « حقیقت داره » دوباره یاد لبخندت منو به گریه مینداره نگاهت لحظه ی آخر مثه آواز پروازه نمیدونم کدوم نفرین تو رُ از من جدا کرده منو تا آخر عمرم تو...
-
تو هم فراموش کن
یکشنبه 3 خردادماه سال 1388 20:45
سلام به همه . غیبتم اینبار خیلی طولانی شد و سابقه نداشت که اینقدر دیر آپ کنم . شما رو به خوندن یکی دیگه از ترانه هام دعوت میکنم منتظر نظراتتون هستم « تو هم فراموش کن » نه اینکه فک کنی پیشم نباشی اسیر خواب تنهایی میمونم دلم غمگینه بعد از رفتن تو ولی سر میکنم بی تو میخونم نه اینکه فک کنی حالا که رفتی هنوزم با دلم همخونه...
-
گلایه بس
چهارشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1388 23:22
گلایه بس ، گلایه بس حرفای پر بهانه بس شکوه هو دل شکستنو حرفای تیکه پاره بس بسه دیگه چقَد میخواین جای گل و هدیه و نور بدین به هم گره های کور چقد میخواین جای نسیم بشینه بین دلاتون طوفان و رگبار عظیم بین دساتون همیشه یه دره دوری میذارید تا کی میخواین هی بشکین پلارو با تیشه ی غم به جای حرفای قشنگ حرفای بد بگین به هم حالا...
-
بدون هیچ ربطی
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1388 19:29
چند خط نوشتم و باز پاکش کردم دوباره نوشتم و پاک کردم .نشد . هر کاری کردم نشد که بنویسم . گاهی هر کاری میکنم نمیتونم حرفمو بزنم یا بنویسم . کلمه ها شیطون میشن و با بدجنسی جلوی چشمام میچرخن و می رقصن میخوام دستمو دراز کنم دونه دونه شون رو بگیرم و بنشونم سر جاشون اما اینقدر کوچیکن و لیز که از دستم سر میخورن و باز فرار...
-
با تو می مونم واسه همیشه
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 23:51
من برات ترانه میگم تا بدونی که باهاتم تو خود دلیل بودنم بی تو شب سحر نمیشه میمیرم بی تو من عشقت رو به همه دنیا نمیدم حتی یادت رو به کوه و دریا نمی دم با تو میمونم واسه همیشه اگه دنیا بخواد منو تو تنها بمونیم واست میمیرم جواب دنیا رو میدم با تو می مونم واسه همیشه فکر کنم لازم شد که این توضیح رو به این پست اضافه کنم ....
-
چی باعث شد ؟
سهشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1388 15:25
به احساسم نخند این بیقراری میاد از تو ، چی باعث شد به قلبم پشت کنی تنهام بذاری چی باعث شد که تو اینجور همیشه به این عاشق بودن تردید داری نه اینکه فک کنی اینجا نباشی نگات تو خاطرم بیرنگ میشه نباشی بی حضورت خاطرم دلتنگ میشه اگه از تو گذشتم بی تقلا واسه اینه که تو خوشبخت باشی میدونم تا ابد با اسم و یادت می مونم عاشقی...
-
عکس لبخند تو
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 14:56
چه سخته از تو گفتن وقتی نیستی چه سخته از تو خوندن وقتی رفتی مثه برگی که به طوفان اسیره مثه ابری که از غصه بگیره مثه اشکی که تو لحظه می ریزه منم سرگشته و حیرون از عشقت تورفتی و نگفتی قلب من بی تو میمیره منو از دوری تو بیقراری منو هر شب یه بغض داغ و کهنه منو یه عالمه رویای مرده کجایی تا ببینی قلب خستم تو رو از خاطرش...
-
جلوی اشکاتو نگیر
دوشنبه 31 فروردینماه سال 1388 14:48
جلوی اشکاتو نگیر بذار بباره غصه هات دلم فدای ماتم نشسته توی گریه هات نذار که غصه بشکنه حرمت عشقو تو چشات اشک بریز عزیز من گریه رفیقه باغمات تو ململ اشکای تو تصویر چشمای اونه اون غرورش دلتو بدجوری آتیش میزنه نگو میخوای که بعد از ین عشقشو از دل برونی من میدونم تو تا ابد به یادش عاشق می مونی حتی اگه دل سنگیشو با دونه...
-
جرم من
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1388 19:36
منو هر شب بغض و گریه منو هر شب بی تو بودن منو هر شب کابوس تنهایی مردن پس کجایی که ببینی همدم ثانیه هاتو تو غم و تنهایی کشتن منو با چشمای بسته به یه انفرادی بردن جرم من فقط همین بود تو رو خواستن ، تو رو خواستن منو تنهایی و تو فکر تو بودن از غم نبودنت شعرای بی وزن سرودن جای زخمای یه شلاق که کبودن حسرت دستای گرمت که...
-
من ، تو و رویا
دوشنبه 24 فروردینماه سال 1388 14:33
« من ، تو و رویا » بیا تکیه کن به شونم من برات عاشق میمونم توی دل تنگی و غربت واسه تو همدم می مونم بگو از حرفِ تو قلبت من اونا رو خوب میدونم تو ترانه هام واسه تو شعر آزادی میخونم بذا دستاتو تو دستم منم از عشق تو مستم می خوام از آینه ی چشمات ببینم که با تو هستم نگو از طلوع خورشید دل من فقط تو رو دید نور چشمای قشنگت...
-
بذار عوض شه سرنوشت
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1388 17:50
آره سرنوشت همینه که نگام برات همیشه به غمو اشک بشینه تو سکوت بی کسی هام دلم از غصه بمیره آره سرنوشت همینه که وجود خسته ی من هرگز آرامش نگیره خسته ام خسته از این تلخی ها تا کجا ادامه داره این جدائیها سرنوشت چه بد نوشت برای ما سهم من نگفتن گلایه ها دور بودن از تو توی لحظه ها چه عذابی داره بی تو تنها گفتن خط به خط ترانه...
-
آرزوی تو
پنجشنبه 13 فروردینماه سال 1388 16:05
« آرزوی تو » شب وروز شد ه این خیالم می شه روزی باشی همیشه کنارم واسه داشتن تو هزار کوهو دره هزار سختی و درد رو دوشم می ذارم بدون تو و عشق تو من چی دارم یه دیوونه که جز تو چیزی ندارم نگام کن ببین بی تو چه بیقرارم نباشی نه شعری نه حرفی نه رنگی ندارم ، ندارم ، نباشی کنارم بگیر دستمو تو حریم امن دستات که من آرزویی به جز...
-
اولین حرف سال جدید
شنبه 1 فروردینماه سال 1388 19:20
این اولین پستی هستش که میخوام تو بهار 88 بنویسم . نمیدونستم از کجا شروع کنم و چی بنویسم اما بالاخره تصمیم گرفتم یکی از شعرای خودم رو بگذارم و امیدوارم که خوشتون بیاد « دلم » ببین نگات تو قلبم چه آتیشی به پا کرد شعر نازِ تو چشمات اسم منو صدا کرد دلم واسه داشتنت شبو تا صبح دعا کرد تو هر دعا به عشقت گریه ی بی صدا کرد دلم...
-
دوستای خوبم
سهشنبه 27 اسفندماه سال 1387 13:43
دوستای خوبم : سارای گلم ، علی صالحی عزیز ، پروین جان ، کارنگ عزیز ، غزاله بانو جان ،لیلای عزیز ، مهراب عزیز ، پگاه جان ، سمیرای عزیز و همه ی دوستای عزیزم : بهارتون بهاری آسمونتون همیشه آبی ودلتون پر از شادی یه سبد رازقی و یه باغ اقاقی تقدیم به همه دوستای خوبم
-
بهار نزدیکه
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 12:31
امروز صبح مثل همیشه بود بیدار شدنم و کارایی که هر روز صبح انجام می دادم اما .... نه مثل همیشه نبود . امروز که پنجره رو باز کردم احساس کردم امروز با همیهش یه فرقی داره اما نمیتونستم بفهمم چیه . یه نفس عمیق کشیدمو و هوای پاک صبح رو اونم هوای پاک شهرمون رو به ریه هام دادم . تازه اون موقع بود که فهمیدم چه خبر ه - البته به...
-
چهارشنبه سوری
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1387 12:30
یاد سرخی گونه هات.. درخشش چشمات .. سوزانندگی لبهات.. داغی عشقت از رو آتیش میپرم دوستت دارم آتیش پاره چهارشنبه سوری مبارک و خوش بگذره آری آغاز دوست داشتن است
-
تولد
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1387 10:36
سلام به همه ی دوستای خوبم . اول میخوام از همه ی دوستایی که لطف میکنند و سر میزنن تشکر کنم و در کنارش یه عذر خواهی نمیدونم چرا قالب وبلاگ اینطور ناقص باز میشه و چند روز که یه کم مشکل پیدا کرده سعی میکنم که هر چه زودتر مشکلش رو بر طرف کنم اما موضوع دوم اینکه امروز روز تولد خودمه . از صبح فقط یه نفر بهم تبریک گفته و...
-
عیبی نداره
شنبه 17 اسفندماه سال 1387 14:21
عیبی نداره . نازنین لحظه های من عیبی نداره اگر منو نمیخوای . عیبی نداره اگه صدای شکستن قلب منو نمیشنوی . عیبی نداره اگه اشکای منو نمی بینی و رد میشی از خونه ی عشقی که با هم ساختیم . من تو تنهاییم میشکنم و مثل یه برگ پاییزی مچاله میشمو یه روز میرسه که دیگه اثری از من نباشه . اما اینو بدون عشق من حتی مرگ هم نمی تونه مهر...
-
اصلا می آید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
جمعه 16 اسفندماه سال 1387 21:21
آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟ نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟ خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است. تنها دقایقی دیر کرده است. گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است! آیینه خندید به سادگیم و گفت: او احساس پاک تو را زنجیر کرده است. گفتم از عشق من چنین سخن مگوی! آیینه گفت: خوابی... سالهاست که دیر...
-
در تو گم شدن
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 22:47
نگام کن . می بینی؟این منم . همون که میخواد فریاد بزنه و اسمتو صدا کنه اما نمیدونم چرا صدا تو حنجرم خشک شده و نفسم در نمیاد . نگام کن به چشام نگاه کن چی می بینی ؟وقتی به خودم تو آینه نگاه میکنم عکس تو رو می بینم . نخند باور کن من مدتهاست که دیگه خودمو توی آینه نمی بینم و به جاش صورت تو رو میبینم . مدتهاست که وقتی...
-
به تو فکر میکنم
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 01:24
این روزا عجیب بهت فکر میکنم . نه که فکر کنی قبلا نبوده . نه تو همیشه شاهزاده تموم ثانیه های زندگی من بودی و هستی . اما این روزا یه جور دیگه ای بهت فکر میکنم . ته دلم حسیه که قابل گفتن نیست تنها راهش اینه که روبروم بشینی وتو چشام زل بزنی و تو آینه ی چشام عکس خودتو ببینی . اونی که اون تو نقش بسته همه ی زندگیه منه ....