نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

اولین حرف سال جدید

این اولین پستی هستش که میخوام تو بهار 88 بنویسم . نمیدونستم از کجا شروع کنم و چی بنویسم اما بالاخره تصمیم گرفتم یکی از شعرای خودم رو بگذارم و امیدوارم که خوشتون بیاد  

 

« دلم »

ببین نگات تو قلبم چه آتیشی به پا کرد

شعر نازِ تو چشمات اسم منو صدا کرد

دلم واسه داشتنت شبو تا صبح دعا کرد

تو هر دعا به عشقت گریه ی بی صدا کرد

دلم همه اشکاشو هدیه ی خنده هات کرد

نفسهاشو فدای شبِ تویِ چشات کرد

طفلی دلم دستاشو پریشون ابریشم موهات کرد

نمیدونم چه جوری آرزوشو آغوش بی ریات کرد

طفلی دلم خودشرو اسیر خنده هات کرد

مثل همیشه بازم از راه دور نگات کرد

از راه دور نگات کرد ، از ته دل صدات کرد

طفلی دلم دلی داشت که فرش زیر پات کرد  

آری آغاز دوست داشتن است

نظرات 11 + ارسال نظر
مهدی شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:39 ب.ظ http://www.30o.ir

سلام،
سال نو را به شما تبریک می گم... بلاگ خیلی، خیلی جالبی دارید.
اگر دوست داری از امکانات بیشتری استفاده کنید، از تکنولوژی روز در بلاگ خود بهره برید و آن را به سایت تبدیل کنید، به سایت زیر مراجعه کنید.
http://www.30o.ir
این سایت به غیر از امکانات پایه، امکاناتی از قبیل نظرسنجی برای مطالب، ارزیابی مطالب، عضویت برای سایت خویش، گالری تصاویر، آپلود فایل، ایجاد شناسنامه برای کاربران، صندوق پیام در به مانند GMail برای ارتباط بین کاربران، شمارنده‌ای در قدرت GoogleAnalytics و انجمن گفتگو را به رایگان در اختیار شما قرار می‌دهد.
از اینکه یک بار از این سیستم استفاده می‌کنید، ممنون.
موفق باشی...

ابوذر اکبری شنبه 1 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:45 ب.ظ http://boghzebaroon.persianblog.ir

تو نه اهل آسمونی

که همش اوج و فرو داشت

تو نه اهل این زمینی

که همش بگو مگو داشت

توئی اونیکه رو لبهاش

پر شوقه شوقِ پرسش

که آهای زمین چی دیدی

از یه دنیا رنج گردش

مگه خورشید چی میاره

واسه تو یه اشکِ سوزان

منم اون قطره ی نالان

از شب و برق هراسان

زمین سیاره ی آبـی

دوستی با آتیش هراسه

آبیات بخار و پرواز

می سوزی تو آسه آسه

ماها ریشه مون تو خاکه

زاده ی این سرزمینیم

توئی مـادر تو امیدی

واسه تو ستاره چینیم

خورشید انگاری حسوده

چشم نداره باشیم با هم

ما رو میفرسته این بالا

دسته جمعی آه و ماتم

اونقدر غصه زیاده

که اشک میشیم و می باریم

تا دلِ خاکت میریم و

راستی راستی بی قراریم

اما باز اون دستِ آفتاب

اون دستِ زرد و آتیشی

گیر میاره هر جا باشیم

ظالم تو اهل چه کیشی

قصه ی ما قصه ی غم

انتظار و اشک و مرهم

سرگردونِ آسمونیم

نداریم حتی یه همدم

اون بالا وقتی زیاد شیم

وقتی از سپید سیاه شیم

بازم داس رعد و برقه

که میخواد از نو سوا شیم

اون درو میکنه ما رو

تا تک باشیم و پیاده

ابر زخمی تیکه تیکه

کیه از رنج ما شاده

بعضی وقتا رو زمینیم

شوقِ بودن توی رگهاست

نمیخواد که ما بباریم

قطره راستی تک و تنهاست

گَهی ریزه گَه درشتیم

یا بخاری توی مشتیم

یا مِهی که عاشقی رو

تو چشای باغچه کاشتیم

بعضی اوقات دونه برفی

یا تگرگ شبِ زمستون

سهم ما بارش و بارش

روی جنگل یا بیابون

هر چی هستیم هر جا باشیم

نمی خوایم ازَت جدا شیم

تو هم مثل ما اسیری

کاش می شد واست فدا شیم . . .

سلام . واقعا قشنگه . از شعرای زیبایی که که برامون مینویسی ممنونم . منتظر شعرای قشنگ دیگرت هستم
همیشه شاااااااااااد باشی

ابوذر اکبری سه‌شنبه 4 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 11:16 ب.ظ http://boghzebaroon.persianblog.ir

حرفائی واسه نگفتن

بغضائی که نشکفتن

عشقی که پنهون و سرده

فاصله ها چه زُمختن

کابوسای پاره پاره

دلی که بی اعتباره

دردی که چاره نداره

مرگ میباره مرگ میباره

این روزا قصه ی موندن

قصه ی تلخ سکوته

قصه ی دلواپسیها

دره و وهم سقوطه

دل میگه عقل نمیذاره

جون میخواد تن نمیباره

تو کی هستی من چی میشم

قلب درگیر شعاره



حرفائی واسه نگفتن

هموناست که می سوزونه

روزا بی واژه و خالی

پُر تردید می شکونه

می شکونه دم به دم دل

اما اشکی نمی باره

واسه این عاشق زخمی

کسی مرهم نمیاره

روی این زخم قدیمی

کسی مرهم نمیذاره

فرق نداره کی بباره

موندنه که در فراره

آرزوهای خیالی

خواستنیهای حسابی

گُنده شد حسرت دوباره

بی جوابی بی جوابی



دله راضی شد به فردا

به غروبِ سردِ دستا

چشم خسته و خماره

گم شده تو شهر مستا

یا هوسها آرزو شد

پای شادی رگ به رگ شد

غم و اندوه به هجومه

دیگه انگار تک به تک شد

میخواستم بگم چی میخوای

میخواستم بگم کجائی

راستی راستی منو میخوای

پر غرور چه بی صدائی

بازم قصه ی دوباره

یه شروعه بی ستاره

ساده شد تبِ سرودن

برد نداره این قماره . . .

سلام مثل همیشه یه شعر زیبا و پر معنی که کلی حرف در خودش داره . ممنونم .
همیشه شاد باشی

نگاه چهارشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ب.ظ

وبت خیلی قشنگ شده مطلباشم که بیشتر بشه بهتر میشه و یه سری طرفدارای ثابت پیدا می کنه.

سلام نگاه عزیزم خوبی . خوش اومدی . خیلی خوشحالم کردی که سر زدی . به آرشیو سر زدی نگاه جان ؟؟؟؟؟؟؟
بازم به من سر بزن .
همیشه شاد باشی

دریا پنج‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.daryaa.blogsky.com

سلام

سلام

سلام

-------------
در عالم هستی، هر زنده ای آدرس دارد!

اما، عشق با تمام زنده بودنش، آدرس نمی خواهد...

ادامه مطلب رو میخوای.... پس بدو بیا تا در نشده!!!

محمود جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 05:48 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com/

سلام خوبی
سال نو مبارک امیدوارم سال خوبیو شروع کرده باشی
به منم سری بزن خوشحال می شم

سلام محمود جان خوبی . ممنون از حضورت سال نوی تو هم مبارک / امیدوارم همیشه شاد باشی

Farshid ّAfkaari شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 ق.ظ http://farshidx.blogsky.com/

سلام پرنیان عزیز
ممنون از حضورت
ترانه های قشنگ و پر احساسی ازت خوندم
سال خوبی رو برات آرزو میکنم
لینک وبلاگت هم ثبت شد
امیدوارم موفق و پیروز باشی

سلام . ممنون که اومدی خیلی خوشحالم کردی . ممنون تو لطف داری شعرای تو هم خیلی با احساس و زیباست . از تبادل لینک هم ممنون . بازم سر بزن
همیشه شاد باشی

محمود شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:37 ق.ظ http://onlyabadan.blogsky.com

اگر همه این کاشها می شد ...
ممنون که به من سر زدی بازم اونورا بیا از نوشته های شما استفاده کنیم
ممنونم بای

سلام محمود عزیز . ممنون از حضورت . درسته اگر این کاشها میشد اون وقت دنیا بهشت بود ولی خوب به نظرم گاهی این ای کاش ها باعث میشه ادما برای زندگی هدف داشته باشن هدفی برای تلاش و رسیدن بهش اگر همه چی بر وفق مراد ادما باشه که خیلی کسل کننده میشه چشما گاهی به اشک و دلها گاهی به غصه احتیاج دارن. نظر تو چیه ؟
همیشه شاد باشی

پروین دوشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 09:06 ق.ظ http://www.abi-vafa-eshgh.blogfa.ir

سلام . خوبی عزیزم؟

سلام پروین جان مرسی من خوبم شما خوبی ؟ خوش میگذره ؟

زینب سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 02:38 ب.ظ http://eshghojonoon.blogsky.com/

سلام وممنون از اینکه اومدید پیشم !!
وب قشنگی دارید!متن آپت و شعرت خیلی قشنگ بود !
منو با نام *پرسه های عاشقانه*لینک کنید ...ممنون!
موفق باشید و عاشق تا ابد!

سلام زینب عزیز . ممنون از حضورت شما رو با اسمی که خواستی لینک کردم عزیزم . بازم به من سر بزن .
همیشه شاد باشی

رویا سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:28 ب.ظ http://ghalbesabor.persianblog.ir

دوست عزیز سلام . نمیدونم چی بگم . ممنون از لطفت که اومدی . نمی دونی چه غمی تو دلمه . من بدون امیدم دیگه نمی تونم . آخه چرا خدا امید منو برد ؟ مگه دلش برای من نمیسوخت خدا ؟ دلم گرفته دوست من ... خیلی زیاد ... کاش کنار همه شما ها امید هم بود تا برام بنویسه .
خدا دلم دیگه تنها نمیکشه . جرم من چی بود که حالا باید فقط کنار سنگ قبرش ...

منو هر شب بغض و گریه
منو هر شب بی تو بودن
منو هر شب کابوس تنهایی مردن
پس کجایی که ببینی همدم ثانیه هاتو
تو غم و تنهایی کشتن
منو با چشمای بسته به یه انفرادی بردن
جرم من فقط همین بود
تورو خواستن ، تو رو خواستن
رویای عزیزم سلام . ممنون از اینکه به من سر زدی . میدونم چی میگی رویا جان همه ی ما ادما به نوعی این جدایی رو تحمل کردیم یکبار یا بیشتر در زندگیمون اما خوب اون چیزی رو که تو تجربه کردی خیلی تلخ تر بوده . میدونی من معتقدم خدا هیچ وقت چیزی رو بی دلیل برای ادم نمیخواد حتی تلخ ترین اتفاقات زندگی دلیلی داره که فکر زمینی ما از درک اون عاجزه . تو جرمی مرتکب نشدی عزیزم هیچ تازه باید بهت بگم که خیلی خوشبخت بودی که تونستی یه عشق حقیقی رو تجربه کنی و اگرچه اون عشق به ثمر ننشست اما مهم اون تجربه ای بوده که داشتی میدونم هیچ چیز و هیچ حرفی نمی تونه برای قلب تو مرحم باشه اما امروز هم برات نوشتم که شاید بودن تو با امیدت به دنیای ابدی موکول شده اونجایی که دیگه جدایی وجود نداره شاید این حس بتونه بهت صبر بده عزیزم . مطمئن باش با این همه غصه خوردن امید برنمیگرده فقط روحش در عذابه برای تو . بهت پیشنهاد میکنم به جای گریه کردن براش دعا کنی تا در ارامش باشه . این بهترین کاریه که هم باعث ارامش اون میشه هم خودت . ببخش سرتو درد آوردم عزیزم. بازم به من سر بزن . حرف بزن و خودت رو تخلیه کن
امیدوارم روزی شادی مهمون خونه ی دلت بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد