نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

رویای محال

خیلی وقتا خیلی چیزا تو زندگی هست که یه جورایی بهشون میگن محال .اونقدر دورن و دست نیافتنی که به نظر آدم محال میاد اما من میگم برای آدما هیچ چیزی نباید محال باشه . ما همون چیزایی رو به دست می یاریم که دلمون میخواد . قبول نداری؟ نظرتو بگو. 

 

« رویای محال »

ای همیشه جاری تو توی نفسهام  

 عشق تو بهونه واسه همه شعرام  

عطر تو همیشه مونده توی دستام    

شونت یه همدم واسه همه بغضام   

بودنت تو دنیام یه معجزه بوده وسط خیالام  

میخوام با تو باشم تا آخر رویام  

رویای قشنگم تا آخر دنیام     

 کنار تو هستم کنار تو زیبام   

دستت تو دستم، نگات به چشمام  

حلقه ی عشقو بنداز به دستام   

شهد عسل رو بذار رولبهام   

گرگرفته از عشق روی گونه هام   

بی تابی رو تو می بینی تو چشمام ؟  

به تو رسیدم آخر تو خوابام   

دستتو میگیرم محکم تودستام   

دلم نمیخواد فکر کنم تو رویام   

رویای محالم، آرزوی تنهام   

کی میشه ببینم با تو روی ابرام  

کی میشه شروع شه با تو همه روزام  

آروم بگیرم تو آغوشت گرمت ،  

تو سکوت شبهام

آری آغاز دوست داشتن است

از تو مردن

یه عاشق حاضره همه چیزشو فدای معشوقش کنه ..... همه چیز حتی زندگیشو .  

 

« از تو مردن » 

اگه از صفحه ی هستی قراره محو بشم من

میخوام از تو باشه مردن

یا اگه قراره هر روز یه بلا باشه به جونم

تو بیا بلای من باش

درد بی دوای من باش

اگه روزی یه غریبه

میگذره یک نفس از من

تو بیا مثل غریبه

یه نفس کنار من باش

تو یه آرزو یه رویا

یه سوال یا یه معما

هنوزم تو کار چشمات

این دلم مونده چه رسوا

تو همون لبخند زیبا

که میشینه روی گلها

یا همون قطره ی بارون

که می افته توی دریا

یا که اون حس قشنگ توی شعرا

یا شاید اون مرد خوب توی رویا

که می یاد شبی هزار بار

تو خواب دختر تنها

میدونم که خواستن توآرزویی نابجاست

تو رو خدا بهم نگو

که عشق تو یه جور گناست

میخوام از گناه عشقت بسوزم آتیش بگیرم

بسوزونم توی آتیش

من میخوام از تو بمیرم

بسوزون خاکسترم کن

اگه از تو باشه مردن

مثه یه رویای شیرین 

من دوباره جون میگیرم

قصه ی دل بستن من

نفس نفس ، دم به دمه

کاش بدونی نیاز من

دست تو رو گرفتنه

کاش که یه روزی تو بیای

تو جاده های سرنوشت

اینو بدونی که خدا،

اسمتو رو دلم نوشت

آری آغاز دوست داشتن است 

گلایه بس

گلایه بس فقط همینو میگم تا آخرشو خودتون بخونید ...... 

« گلایه بس »

گلایه بس ، گلایه بس

حرفای بی بهانه بس

شکوه هو دل شکستنو

حرفای تیکه پاره بس

بسه دیگه چقَد میخواین

جای گل و هدیه و نور

بدین به هم گره های کور

چقد میخواین جای نسیم

بشینه بین دلاتون

طوفان و رگبار عظیم

بین دساتون همیشه

یه دره دوری میذارید

تا کی میخواین هی بشکین

 پلارو با تیشه ی غم

به جای حرفای قشنگ

حرفای بد بگین به هم

حالا کنار همینو

قدر همو نمی دونید

فردا که رفتید راه دور

یاد قدیما می کنید

بین دلاتون بزنید

یه دشت لاله تا خدا

یه پل میون دستاتون

خیلی بزرگ بی انتها

عشق یه بار ساخته میشه

توی دلا فقط یه بار

عشقی رو که ساختین یه روز

تازه کنین هزار بار

گلایه بس ،گلایه بس

حرفای بی بهانه بس

شکوه هو دل شکستنو

حرفای تیکه پاره بس

آری آغاز دوست داشتن است