نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

عشق

 چند جمله زیبا در مورد عشق در جایی خوندم که به نظرم واقعا قشنگ بودند این بود که تو این پست گذاشتم تا شما هم از خوندنش لذت ببرید.

 

 

1) "ما نه برای یافتن فردی کامل، بلکه برای دیدن کامل یک فرد ناکامل عاشق میشویم." – سام کین

2) "من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند، و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛ اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند، هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت." – جولیا رابرتز

3) "دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی، به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم." – ناشناس

4) "زندگی به ما آموخته که عشق در نگاه خیره به یکدیگر نیست، بلکه در یک سو نگریستن است." – آنتونیو دو سنت اگزوپری

5) "در عشق حقیقی، کوتاهترین فاصله بسیار طولانی است و از طولانی ترین فاصله ها می توان پل زد." –هانس نوون

6) "عشق یعنی وقتی دور هستید دلتنگ شوید اما از درون احساس گرما کنید چون در قلبتان به هم نزدیکید." –کی نودسن

7) "اگر هر بار که لبخند بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم، آسمان شب دیگر مثل کف دست بود." – ناشناس

8) "بهترین و زیباترین چیزها در دنیا قابل دیدن و لمس کردن نیستند—باید آنها را با قلبتان احساس کنید." –هلن کلر

9) "این عشق نیست که دنیا را می چرخاند، عشق چیزی است که چرخش آنرا ارزشمند می کند." – فرانکلین پی جونز

10) "اگر معنای عشق را می فهمم، همه به خاطر توست." – هرمان هسه

آری آغاز دوست داشتن است

پریشون

پریشونی قلب منو هیچ کس جز تو ندید . هیچ کس جز تو نفهمید اون چیه که تو قلب خسته ی شعرای من فریاد میزنه . هیچ کس جز تو نفهمید شبها تا صبح برای چی صدات میزنم . هیچ کس جز تو نتونست بفهمه قلب من چه اندوه بزرگی رو در خودش جا داده و داره زیر فشار اون خرد میشه و صداش در نمیاد . اما حیف ... حیف که تو فهمیدی ولی سکوت تنها چیزیه که از تو نصیب من شده .چرا ؟ چقدر ؟ چقدر باید صبر کنم تا تو تمناهای شبانمو جواب بدی چقدر باید صبر کنم تا قسمهای من تو رو به رحم بیاره ؟ چقدر باید خوابهای طلایی ببینمو هر صبح برات تعریف کنم و تو مثل همیشه تو سکوتت به حرفام گوش کنی ؟ چقدر ؟ بگو تا کی ؟ تا کی خدایا ؟این پریشونی تا کی با منه ؟ خدایا حرف بزن . با من حرف بزن . من میخوام تو با زبون خودم با من حرف بزنی . چرا چیزی نمیگی . خدایا با من حرف بزن. 

   

« پریشون »

بدجور گرفتارم ، تو چنگ عشق تو

زنجیر اسمم رو ، بستم به اسم تو

تو حسرت چشمت دارم از غصه می سوزم

میخوام دیوونگی هامو، بذارم پای مهر تو

دلم دور از تو قلبت برات خیلی پریشونم

یه لحظه حرفمو بشنو ، تو ای مرهم تو درمونم

چرا این شعر تلخو من ،واسه عشق تو میخونم ؟

تو که عاشق نمیمونی ، نمیشی آروم جونم

میری یک روز تو از پیشم ، غم حرفاتو میدونم

دلت پیش یکی دیگست، تو چشمات اینو میخونم

تو رو حتی اگه قلبت به یاد دیگری باشه

هنوزم عاشقانه میپرستم ای گل پونم

برای داشتنت حتی یه لحظه بیشتر از دیروز

میمیرم ، عشق تو بالاتر از هر قطره ی خونم

دلت پیش یکی دیگه ، نگاهت با منه اما

من اینجا با توام ماهم ، امید آخر جونم

بیا این حرف آخر رو بذار اون گوشه ی قلبت

اگه روزی غریبه با دلت بد کرد

تو رو تنها گذاشت و رفت

بدون پشت سرت هستم

نگاهم منتظر شاید ،

توبرگردی پیشم بازم،

چشات باشه چراغ روشن خونَم

بدون تا آخر عمرم واسه عشقت پریشونم

  

آری آغاز دوست داشتن است 

هم نفس

دلم گرفته عجیب.هم نفسی که تو سکوتم صداش میزنم نیست و این منم که تنها تواین قفس اسیرم.قفسی ازجنس رنج که قفلی به بزرگی تموم تنهایی هام روش زده شده.بیا دستهای مهربونت رو بکش روپرهای شکستم که سخت محتاج مهربونی توام . 

 

« هم نفس »

دلم گرفته هم نفس

اسیر شدم توی قفس

دلم میخواد پر بگیرم

دور شم از هر چی که هس

دور شم از آدم و خاک

دور شم از زمین و باد

دور شم از آتیش و آب

پر بگیرم برم بالا

بالاتر از نوک قله ها

نبینه هیچ کی اشکمو

نفهمه هیچ کی دردمو

به گوش هیچ کس نرسه

وقتی صدام؛

اسمتو فریاد میکشه

داد بزنم صدات کنم

شاید بتونم اون بالا

یه جورایی پیدات کنم

میخوام رو عرش آسمون

اسمتو حکاکی کنم

جای شب و ستاره هاش

چشماتو نقاشی کنم

نگو زمین توی قفس جای منه

پر بگیرم ، رها بشم

توتنهایی یام می میرم

نگو پرِ کوچیک تو

طاقت اوجو نداره

تکیه به شونه های تو

منو رو ابرا می بره

منو از این قفس بگیر

تنم شکسته تو منو

تو حرم آغوشت بگیر

دلم گرفته هم نفس

از این زمین

از این قفس

ته مونده های نبض من

بسته به تو نفس نفس

منو بگیر از این قفس

مردن به عشق تو همین

تو لحظه لحظه هام بس

آری آغاز دوست داشتن است