دلم گرفته عجیب.هم نفسی که تو سکوتم صداش میزنم نیست و این منم که تنها تواین قفس اسیرم.قفسی ازجنس رنج که قفلی به بزرگی تموم تنهایی هام روش زده شده.بیا دستهای مهربونت رو بکش روپرهای شکستم که سخت محتاج مهربونی توام .
« هم نفس »
دلم گرفته هم نفس
اسیر شدم توی قفس
دلم میخواد پر بگیرم
دور شم از هر چی که هس
دور شم از آدم و خاک
دور شم از زمین و باد
دور شم از آتیش و آب
پر بگیرم برم بالا
بالاتر از نوک قله ها
نبینه هیچ کی اشکمو
نفهمه هیچ کی دردمو
به گوش هیچ کس نرسه
وقتی صدام؛
اسمتو فریاد میکشه
داد بزنم صدات کنم
شاید بتونم اون بالا
یه جورایی پیدات کنم
میخوام رو عرش آسمون
اسمتو حکاکی کنم
جای شب و ستاره هاش
چشماتو نقاشی کنم
نگو زمین توی قفس جای منه
پر بگیرم ، رها بشم
توتنهایی یام می میرم
نگو پرِ کوچیک تو
طاقت اوجو نداره
تکیه به شونه های تو
منو رو ابرا می بره
منو از این قفس بگیر
تنم شکسته تو منو
تو حرم آغوشت بگیر
دلم گرفته هم نفس
از این زمین
از این قفس
ته مونده های نبض من
بسته به تو نفس نفس
منو بگیر از این قفس
مردن به عشق تو همین
تو لحظه لحظه هام بس
آری آغاز دوست داشتن است
سلام پرنیان جون خیلی قشنگ بود .موفق باشی
سلام هستی گلم . خوبی ؟ ممنون عزیزم . همیشه شاد باشی
یه توصیه:
تو تنظیم بخش نظر دهیanti flooding رو غیر فعال کن تا هر کس بتونه بیش از یه نظر برات بزاره.
من که رفتم بخوابم
خوابای رنگی ببینی
بای
واقعا ازت ممنونم کمک بزرگی بهم کردی . همیشه شاد باشی
سلام خوب بود
سلام .ممنون از حضورت . همیشه شاد باشی