نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

نیایش

آری آغاز دوست داشتن است

تولد

سلام به همه ی دوستای خوبم . اول میخوام از همه ی دوستایی که لطف میکنند و سر میزنن تشکر کنم و در کنارش یه عذر خواهی نمیدونم چرا قالب وبلاگ اینطور ناقص باز میشه و چند روز که یه کم مشکل پیدا کرده  سعی میکنم که هر چه زودتر مشکلش رو بر طرف کنم  

اما موضوع دوم اینکه امروز روز تولد خودمه . از صبح فقط یه نفر بهم تبریک گفته و دیروز هم فقط معدود دوستانی که دارم و خبر داشتن. دیدم اگه اینطور پیش بره یه جورایی حسابی افسرده میشم این بود که تصمیم گرفتم خودم به خودم تبریک بگم و یه عکس خوشگل هم برای خودم بذارم .  

خود عزیزم تولدت مبارک .  

 

آری آغاز دوست داشتن است

عیبی نداره

عیبی نداره . نازنین لحظه های من عیبی نداره اگر منو نمیخوای . عیبی نداره اگه صدای شکستن قلب منو نمیشنوی . عیبی نداره اگه اشکای منو نمی بینی و رد میشی از خونه ی عشقی که با هم ساختیم . من تو تنهاییم میشکنم و مثل یه برگ پاییزی مچاله میشمو  یه روز میرسه که دیگه اثری از من نباشه . اما اینو بدون عشق من حتی مرگ هم نمی تونه مهر تو رو از دلم بیرون کنه . اینجا تو قلب من چیزی جوونه زده و رشد کرده که هیچ بادی نمیتونه نهالشو بشکنه هیچ پاییزی نمیتونه ریشه هاشو خشک کنه . عیبی نداره دوستم نداشته باش ولی من دوست دارم نازنین . عیبی نداره بشینو سوختنمو تماشا کن . بشینو مردنمو ببین . نه میدونم که تو حتی منتظر مرگم هم نمیمونی شاید یه روز اون دور دورا باد به گوشت برسونه که مردمو تموم شدم . شاید .....    

عیبی نداره اگه تو دیگه منو دوست نداری

عیبی نداره اگه من هنوز برات یه مجنونم

عیبی نداره اگه تو میخوای بری تنها بشم

عیبی نداره اگه من هرجا بری تو فکرتم

عیبی نداره اگه تو سکوتو از صدام میخوای

عیبی نداره اگه من به عشق توست که ساکتم

عیبی نداره اگه تو سنگ میزنی به قلب من

عیبی نداره اگه من شیشه ایه قلب و تنم

عیبی نداره اگه تو خسته شدی از شعرام

عیبی نداره اگه من کشیدمت تو غزلام

عیبی نداره اگه تو میخوای بمیرم تو غمام

عیبی نداره اگه من گذاشتمت تو نفسام

عیبی نداره نازنین هر چی میشه بذار بشه

فقط تو قلب منه که چیزی از عشق کم نمیشه

    

 آری آغاز دوست داشتن است

اصلا می آید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟

نکند دل دیگری او را اسیر کرده است؟

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است.

تنها دقایقی دیر کرده است.

گفتم امروز هوا سرد بوده است

 شاید موعد قرار تغییر کرده است!

آیینه خندید به سادگیم  و گفت:

 او احساس پاک تو را زنجیر کرده است.

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی!

آیینه گفت: خوابی... سالهاست که دیر کرده است....

در آیینه به خود نگاه می کنم ....

آه ... عشق او عجیب مرا پیر کرده است.....

راست گفت آیینه که منتظر نباش

او برای همیشه دیر کرده است!!!

اما من چه ساده....و چه خوش باور برای آمدنش به انتظار نشسته بودم... انتظاری عبث!

انتظار کار عاشقان است و من دلداده چه می کردم به جز انتظار؟

چشمانم هنوز به حلقه ی در خیره مانده اند ... نکند چشمانم خسته شوند ...نکند امشب هم خوابم ببرد ...

چه دیر پیدایش کردم ! قبل از این کجا بود؟ چطور گرفتارش شدم؟ چطور عاشقش شدم؟ چطور دلم را ربود؟

کی رفت؟ چرا رفت؟ کی می آید؟ اصلاً می آید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  

 

 

آری آغاز دوست داشتن است